ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند ....

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دوست دارم موسم شادی و غم ، باشی قرینم

در همه حـال و عـوالـم ، خـاصــه روز واپـسینم

دوست دارم خـاک باشم تا نهی پا بر سر من

یا بـه آب دیـدگانت نیمه شـب سـازی عجینم . . .

دوست دارم صید باشم بسته در زنجیر عشقت

گـر بــود پــــای گــریزم خود تـو باشی در کـمینم

دوست دارم اشــک باشم دور چشمانت بگردم

بــر رخ مــاهـــت بـــریـزم بر سر راهـت نشینم . . .

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

من کیستــــم ؟ گدای تو یــا ثامن الحجــــج 

شرمنـــده عطــای تــــو یــا ثامن الحجــــج

بالله نمـــی روم بر بیگانگـــــان بــه عجــــز

تا هستـــــم آشنــــای تو یا ثامن الحجــــج

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

روزی سفیان ثوری (از سران و بنیان گذران صوفیه) امام جعفر صادق علیه‌السلا‌م را دیدار کرد و مشاهده نمود که آن حضرت لباسی فاخر و سفید بر تن دارد. گفت: این لباس برازنده شما نیست! حضرت فرمودند: گوش کن، چیزی برایت می‌گویم که اگر بر حق و سنت بمیری نه بر بدعت و گمراهی، برای دنیا و آخرتت مفید و سودمند خواهد بود.

این را بدان که رسول‌اللّه ـ صلی ‌اللّه ‌علیه ‌و آله ـ در عصری زندگی می‌کرد که فقر و نداری بر آن حاکم بود، اما پس از آنکه دوران فقر و تنگدستی جامعه پایان یافت و فراوانی و وفور نعمت پیش آمد، شایسته‌ترین اشخاص برای این نعمت‌ها نیکوکارانند نه بدکاران، مؤمنانند نه منافقان، مسلمانانند نه کافران. پس تو چه می‌گوئی ای سفیان! به خدا سوگند با این‌که می‌بینی این‌گونه لباسی نفیس و سفید پوشیده‌ام، مع ذلک از آن روزی که به حد تکلیف رسیده‌ام، صبح و شامی فرا نرسیده است که در میان اموال و دارائی من حق خدائی بوده باشد و من آن را به جای خود پرداخت نکرده باشم. (کافی/ ج5، ص 65)

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/

بی نهایت خسته و افسرده ام/

تا میان گور رفتم دل گرفت/

قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/

روی من خروارها از خاک بود/

وای، قبر من چه وحشتناک بود!

بالش زیر سرم از سنگ بود/

غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/

هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/

سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/

خسته بودم هیچ کس یارم نشد/

زان میان یک تن خریدارم نشد/

نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/

ترس بود و وحشت و دلواپسی/

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

میخواستم ز آدمیان دلبری کنم 

گفتم که '' یاعلی '' دل پروردگار رفت...

###############÷#÷####

مشرف گشت سلمان بر حضور حضرت زهرا

که ای خیر النسا، در دل مرا رازیست پر معنا


ندانم از چه بی تاب حسین است این دل شیدا

ولایش در دل زارم حسین را دوست میدارم


به سلمان فاطمه فرمود که ای سردار ایرانی

بدان دردی که تو داری ندارد هیچ درمانی


مرا هم این چنین رازی بود در سینه پنهانی

به عشق او گرفتارم،حسین را دوست میدارم

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی