ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند ....

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکرات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

استاد محمد رضا حکیمی که خود از پیشگامان انقلاب است و رابطه دوستی نزدیکی با سابقون انقلاب از دکتر شریعتی گرفته تا شهید بهشتی و استاد مطهری و... داشته است، مدتی پیش در یک جمع دانشجویی به ذکر خاطره ای درباره اجباری شدن حجاب پرداخت که بیانگر نظر مخالف ایشان، استاد مطهری و آیت الله منتظری درخصوص نحوه اجباری شدن حجاب در آن برهه از زمان می باشد.

به گزارش بازتاب، وی می گوید: «در منزلم در تهران بودم که به وسیله یکی از دوستان متوجه سخن امام در خصوص اجباری شدن حجاب شدم و از آنجا که این اقدام را در آن زمان خیلی به صلاح نمی دانستم، به شهید مطهری که ایشان را بسیار نزدیک به امام می دانستیم، تماس گرفتم و گفتم: این اقدام در این زمان و قبل از اینکه شعارهای اصلی انقلاب محقق شود، صلاح نیست و نکند حجاب اجباری نسبت به عدالت و مسائل اصلی انقلاب پیشی بگیرد و...

شهید مطهری با تعجب گفتند: حکیمی تو هم مخالفی؟ اتفاقاً من هم نسبت به این دستورالعمل در این موقعیت زمانی انتقاداتی دارم و اگر تو هم مخالفی، بیا فردا به قم پیش امام برویم و اگر هر دو نظراتمان را به امام بگوییم و استدلال کنیم، بهتر است.

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد، و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد. اینهایند که اسلام را معرفی می‌کنند و به پیش می‌برند و از اول هم همین‌طور بوده.

اگر ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی می‌کنیم، این منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد. من این نگرانی که همیشه هی در دلم هست این است که من خوف این را دارم که مردم به واسطه امثال من به بهشت بروند؛ آنها برای خدا توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت می‌کنید مردم را به خیر و صلاح؛ من خوف این را دارم که آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و آن خوف زیادی که من دارم این است که ما روبرو بشویم با آنها، ما در جهنم باشیم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما پیدا کنند. و این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها برای خاطر ما به آن مقامات رسیده‌اند و ما برای خاطر هواهای نفسانی به این درجه سُفلی‌. (۲) این یک خوفی است که بسیاری از اوقات من متذکرش هستم. و یک قصه‌ای را که برای من نقل کرده‌اند که یکی از تجار پیش یکی از علمای بزرگ - حالا کی بوده است نمی‌دانم - رفته است و گفته است که آقا! اگر پشت کتابی یک چیزی نوشته‌اند به ما هم بگویید، کتاب‌ها معلوم، اما اگر پشت کتابی چیزی نوشته‌اند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید برای اینکه ما می‌بینیم که شما ما را دعوت می‌کنید به خیر و صلاح، و خودتان نیستید اصلش. معلوم می‌شود یک مطلب دیگری در کار است. آن آقا گریه کرده است - از قراری که گفته‌اند - و گفته است حاجی هیچ چیز دیگری نیست و ما فاسد هستیم.

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی