من، امیرحسین پورگل، فرزند حجت الله، از این لحظه با خدماوند متعال پیمان می بندم، این پیمان تا آخرین لحظه زندگیم پابرجاست و بهیچ وجه نقض نمی گردد.
خداوندا، من از امروز از تمامی گناهان و معاصی تبری می جویم. حتی المقدور سعی میکنم راه قرب به تو را بپویم و هرگز از صراط مستقیم هدایت منحرف نشوم. تا امبروز بجز جقا از من ندیدی، اکنون بسوی صفا میروم. می کوشم تا فطرت خوابیده ام را بیدار کنم. واجبات را بجا آورده از محرمان دوری گزینم. آن را که تو بخواهی آن کنم. در این راه از بذل گوهر وجود، اعضا و جوارج، هر آنچه تو بپسندی ابائی ندارم. چهر سیه کاری مثل من، چرکی آستان ربوبی توست. در عوض انتظار دارم که از دریای لطف و بخشایشت، قطره ای نصیبم گردانی.
خداوندا، مرا از محمد (ص) و آل او جدا مکن. تا نیامرزیده ای از دنیا مبر. مرا یک لحظه بخود وامگذرا، از طریق هدایت منحرف نساز، نفس اماره ام سرکش است، با قهر خود به زندان محسنات بیفکن. مرا در راه رسیدن به کوی وصالت یاری فرما!
در آخر: اگر هیچ یک از خواسته هایم را نمی پذیری این خواسته ام را به بزرگی و جلالت بپذیر.....اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک.....
اگر برای پیشرفت اسلام و مسلمین مانعم، این مانع حقیر را ریشه کن کن و شیطان را از تمامی انسانها دور فرما....
جز امید وصل کویت، به خودت دگر نخواهم
چو شهدتی بسویت، به علی دگر نخواهم
این معاهده در ساعت 6 بعد از ظهر 1366/2/30 به امضاء رسید.
ان الله وافی بعهده.....
امیرحسین پورگل
21 رمضان 1407
خیلی خوشحال شدم این متن را دیدم
حتما به آثارشان اضافه خواهم کرد
اجرتان با امیرالمومنین ع