محسن رضایی در سال 1387 طی مقاله ای به این جریان چنین اشاره می کند: «ایران قطعنامه 598 را به صورت مشروط پذیرفت ولی بنا بر دلایلی آن را اعلان نکرد... لذا از هر نوع اظهار نظر منفی در مقابل قطعنامه جلوگیری شد... در جلسات خصوصی با سران کشورها، آن را یک قدم مثبت تلقی می کرد و فعالیت های مقدماتی در سازمان ملل را برای پذیرش آن شروع کرده بود.»1
رضایی طی مصاحبه ای در سال 1388 نیز با اشاره به این ماجرا می گوید: «ایران در سال 1366 قطعنامه را به صورت مشروط و غیر علنی می پذیرد. ایران پذیرش خود را به [شورای امنیت] سازمان ملل اعلام می کند و می گوید روی برخی از بندها ایراد دارد. پذیرش غیر علنی قطعنامه 598 نکته ای است که تا به حال مطرح نشده و در سطح جامعه طرح نشده است اما 21 سال پس از پایان جنگ، بد نیست به آن پرداخته شود. خیلی ها فکر می کنند ایران در سال 1367 قطعنامه 598 را پذیرفت اما ایران یک سال قبلش قطعنامه را پذیرفته بود اما بنا نبود که این موضوع افشاء شود تا مذاکرات پیش رود و مانعی برای ادامه مذاکرات پیش نیاید.»2
البته آقای رضایی در سال 1385 نیز طی مصاحبه ای گفته بود: «از زمان صدور قطعنامه 598 [ یعنی 29تیر 66 ] تا زمان پذیرش آن از سوی ایران، هشت نه ماهی فاصله است.»3
یعنی در واقع محسن رضایی به ماجرای پذیرش قطعنامه در اسفند 66 اشاره می کند.
آقای هاشمی طی مصاحبه ای در خرداد 1390 در جواب خبرنگاری که نظر وی را در باره اظهارات محسن رضایی مبنی بر این که «قطعنامه را از چند ماه قبل پذیرفته بودیم» می پرسد، چنین پاسخ می دهد:
«این برخلاف واقعیت است. همان روز که تصمیم به پذیرفتن گرفتیم و با امام مطرح کردیم و ایشان پذیرفتند، اعلام کردیم. شاید نظرشان در بین خودشان باشد.»4
یعنی جناب رفسنجانی ماجرای پذیرش قطعنامه در اسفند 66 را تکذیب می کند!
اما حسین علایی ـ فرمانده نیروی دریایی سپاه در سال 66 ـ در کتاب خود به نحو دیگری اظهارات رضایی مبنی بر پذیرش قطعنامه در سال 66 را تأیید کرده، در این باره می نویسد:
«ایران قطعنامه 598 را رد نکرد و پس از دو ماه از تصویب، آن را به صورت مشروط پذیرفت ولی به منظور عدم تأثیر منفی بر رزمندگان، از اعلام رسمی پذیرش آن خودداری کرد تا فرصت رایزنی را از دست ندهد».5
آقای هاشمی در یادداشت 18 شهریور 66 می نویسد:
«شب سران قوا مهمان احمد آقا بودیم. امام هم شرکت کردند. با حضور و تأیید امام، قرار شد به دبیر کل سازمان ملل بگوئیم که اگر شورای امنیت، عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی کند، تا زمان تشکیل دادگاه، حاضریم آتش بس برقرار شود.»6
و این در حالی بود که نه آن موقع و نه بعدها، شورای امنیت هیچ گاه عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی نکرد.
در تاریخ پنجم آذر 1366، سفیر مسکو در امارات متحده عربی به طور ضمنی به برخی از تلاش های پشت پرده اشاره می کند: «شوروی علائم مثبتی از عراق و ایران درباره اجرای قطعنامه آتش بس شورای امنیت دریافت کرده است، اما افشای جزئیات آن در حال حاضر امکان پذیر نیست.»7
این تحرکات پشت پرده در حالی بود که فرماندهان جبهه ها هیچ کدام در جریان آن قرار نداشتند. به عنوان مثال، در تاریخ 14 آذر 66، قرارگاه رمضان در نشست با مسئولان اتحادیه میهنی کردستان عراق، در حضور جلال طالبانی رهبر این گروه، راههای ادامه همکاری و مقابله نظامی با ارتش عراق را مورد بررسی قرار داد. مهمترین دغدغه جلال طالبانی و همراهان وی، احتمال صلح میان ایران و عراق و سرگردان شدن نیروهای معارض در آن اوضاع، عنوان شد. ایرج مسجدی رئیس ستاد قرارگاه رمضان، در پاسخ، خطاب به جلال طالبانی گفت:
«خیال شما راحت باشد، ما تحت هیچ شرایطی با صدام صلح نمی کنیم. ما معتقد به مبارزه با رژیم بعث تا سرنگونی آن هستیم».8
رئیس شورای عالی دفاع یعنی حضرت آیت الله خامنه ای نیز در خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ 20 آذر 1366، در واکنش نسبت به اجلاس سران آمریکا و شوروی، موضع جمهوری اسلامی ایران را چنین اعلام داشتند:
«بنده به سران آمریکا و شوروی اطلاع می دهم که ما منتظر حمایت شما از خودمان نخواهیم نشست و به فضل پروردگار و به اتکاء قدرت الهی و با وحدت و یکپارچگی ملت که در مانورها و اعزام ها دیده شده، خودمان به دست خودمان متجاوز را تنبیه و سرکوب خواهیم کرد.»9
سخنان فوق حاکی از آن است که رئیس جمهور نیز در جریان ماجرای «دیپلماسی پنهان» قرار نداشته است.
نامه ولایتی در دی ماه 66 در حمایت از 598
اما با کمال تعجب، دکتر ولایتی در مورخه 21 دی 66 موافقت تلویحی ایران با قطعنامه 598 را اعلام می کند! سردار درودیان در این مورد می نویسد: «دکتر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران، در تاریخ 21 دی 1366 طی نامه ای به دبیرکل سازمان ملل نوشت: ایران از اجرای قطعنامه 598 شورای امنیت به طور کلی و به هم پیوسته پشتیبانی می کند. تعیین روز (اشاره به طرح اجرایی دبیر کل) باید با شروع آتش بس و کار بر روی تعیین هیئت بی طرف همراه باشد.»10
نماینده شوروی در سازمان ملل نیز در سوم بهمن 1366 اعلام کرد: «نامه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران (مورخ 21 دی 1366) نکات مثبت و خوبی داشته است که مهمترین آنها قبول رسمی برنامه اجرایی دبیرکل می باشد و جمهوری اسلامی ایران انعطاف پذیری خود را اثبات نموده است.»11
خبر ارسال نامه دکتر ولایتی، بلافاصله در محافل دیپلماتیک پخش می شود. به گزارش رادیو کویت در مورخه 21 دی 66، شاهزاده عبدالله [ملک عبدالله] ولیعهد عربستان، طی سخنانی که نشان می داد از نامه دکتر ولایتی مطلع شده است، اظهار داشت: «جنگ ایران و عراق در سال میلادی جاری به طور عملی پایان خواهد یافت... تمامی دلایل نشان می دهد این جنگ به مراحل نهایی خود نزدیک شده است.»12
به راستی کشورهای دست نشانده آمریکا، از کجا مطلع شده بودند که قرار است به زودی جنگ تمام شود؟!
دکتر ولایتی در کتاب «تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران» توضیح می دهد که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل، به معنای پذیرش کل قطعنامه 598 می باشد. وی می نویسد:
«اولین مرحله طرح اجرائی دبیر کل سازمان ملل بر این مبنا بود که قطعنامه 598 باید در کل و مجموع پذیرفته شود و هیچ بندی از بندهای قطعنامه بر دیگری ارجحیت و تقدم ندارد.»13
ولایتی در بخش دیگری از کتاب مذکور می نویسد: «در تاریخ 28 فوریه 1988 [نهم اسفند 1366] اینجانب طی نامه ای به دبیرکل اعلام داشتم که برخورد گزینشی عراق با قطعنامه 598 و ترجیح برخی بندها بر قسمت های دیگر، نشان دهنده عدم همکاری عراق است. برخلاف موضع عراق، روش جمهوری اسلامی ایران مبنی بر پذیرش طرح اجرایی، به عنوان تنها راه عملی برای حل و فصل مخاصمات، نشان دهنده حسن نیت جمهوری اسلامی ایران است و لازم است که اقداماتی تنبیهی علیه عراق به عنوان متجاوز به ایران اتخاذ شود.»14
دکتر ولایتی در نامه خود به دبیرکل، همچنین می گوید:
«دولتم بر این عقیده بود که طرح دبیرکل بر مبنا و جهت اجرای قطعنامه 598 تنظیم شده است و بنا بر این، پذیرش آن ( طرح اجرایی دبیرکل ) مساوی با پذیرش قطعنامه 598 است.»15
این نامه دکتر ولایتی در حقیقت اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران است.
اما چرا به یکباره دکتر ولایتی چنین کاری انجام می دهد؟ ماجرا از این قرار بود که آمریکا از چندی پیش، به دنبال ارائه یک قطعنامه جدید به شورای امنیت برای تحت فشار قرار دادن بیشتر ایران و وادار ساختن آن به پذیرش قطعنامه 598 بود؛ اما روسها در مقابل این اقدام آمریکا ایستاده و مانع انجام آن می شدند. دیوید نیوتن سفیر سابق آمریکا در عراق می گوید:
«ما بیشترین تلاش را کردیم تا از سقوط نیروهای عراق جلوگیری کنیم. بزرگ ترین کمک ما به بغداد، فشار سیاسی و تبلیغاتی بر ایران بود تا این کشور را مجبور کنیم که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را برای پایان دادن به جنگ بپذیرد.»16
ماجرای خبری که ظریف از قول روسها گفت و دروغ از آب درآمد!
محمد جواد ظریف کارمند محلی وقت نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز در این باره می گوید:
«آمریکایی ها در اوایل سال 1988 میلادی یعنی دی ماه 1366، قطعنامه مفصلی را تدوین کرده و آن را در جلسه گروه اعضای دائم [شورای امنیت] منتشر کردند که در آن اقدامات سیاسی و اقتصادی علیه ایران، پایین آوردن سطح روابط و محدود شدن همه روابط بازرگانی با این کشور مطرح شده بود. البته روس ها و چینی ها تا مدتی برای پذیرش آن مقاومت می کردند.»17
ظریف در ادامه می گوید:
«فکر می کنم در اواخر ماه فوریه [دهه اول اسفند]، نماینده شوروی به بنده گفت: ما از مرکز دستورالعمل داریم که روز دوشنبه یعنی در جلسه بعدی اعضای دائم، مقاومت مان را متوقف کنیم و قطعنامه پیش خواهد رفت... ما این موضوع را به تهران گزارش دادیم. در تهران با حضرت امام (ره) مشورت کردند و قرار شد نامه ای بنویسیم با این مضمون که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل، مثل پذیرش قطعنامه است [!]... در روز یکشنبه بنده نامه مفصلی را به امضای آقای مادرشاهی که در آن زمان نفر دوم بودند، تدوین کردم. به یاد دارم وقت زیادی را برای همین جمله گذاشتم که پذیرش طرح اجرایی مثل پذیرش قطعنامه است.»18
وی در جای دیگر به نقش خود در پذیرش طرح اجرایی دبیرکل چنین اشاره می کند:
«ما طرح اجرایی را پذیرفتیم و خواستار شروع آن شدیم، چرا که به دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران نزدیکتر بود.»19
در واقع، نامه آقای ولایتی در تاریخ نهم اسفند 1366، بر مبنای خبری بوده که جناب محمد جواد ظریف به تهران فرستاده بود. یعنی به خاطر آنکه ظریف در نامه خود گفته بوده که روس ها قصد ندارند در مقابل قطعنامه ارائه شده از جانب آمریکا مقاومت کنند و این قطعنامه شدید علیه ایران تصویب خواهد شد، وزیر خارجه تصمیم می گیرد تا نامه مورخ نهم اسفند 66 را به دبیرکل سازمان ملل بنویسد. یعنی در واقع، در مقابل فشار آمریکا تسلیم می شوند. اما چند روز بعد، کا.گ.ب یا همان سرویس اطلاعاتی شوروی، یک هیئت رسمی به ایران می فرستد. آنها در ملاقات رسمی با مقامات اطلاعاتی ایران اظهار می دارند:
«نمایندگی نیویورک به شما خیانت کرده است؛ زیرا ما به نماینده شما گفته بودیم که در مقابل قطعنامه دوم مقاومت می کنیم، ولی آنها [بر عکس] این نامه را نوشتند.»20
اگر اظهارات هیئت اطلاعاتی شوروی درست باشد، معنای آن چنین می شود که جناب ظریف، با ارسال یک خبر دروغ، صحنه سیاسی جنگ را به نفع آمریکا برگردانده بود.
البته آقای ظریف در بخش دیگری از سخنان خود مدعی می شود که هیئت روسی یک خبر خلاف واقع را به مقامات ایرانی داده بود و با این کار قصد داشتند که وی را خراب کنند! بعد هم در صفحه 86 کتاب خاطراتش برای رد کردن مطالب هیئت روسی می گوید:
«متأسفانه این مسائل در کشور ما به راحتی اشاعه می یابد؛ یعنی زمان آقای ولایتی، یک سرویس خارجی می دانست که اگر عکس یکی از سفرا را با یک خانم مونتاژ کند و بفرستد، می تواند آینده او را نابود کند. زمانی که ما نقاط ضعف خود را کاملاً نشان می دهیم، آنها نیز از آن سوء استفاده می کنند.»21
باید گفت جناب ظریف! اولاً، جنابعالی مگر در آن هنگام چه کاره بوده اید که روسها بخواهند شما را خراب کنند؟ آیا رئیس جمهور بودید یا نخست وزیر، یا وزیر خارجه؟! جنابعالی فقط یک کارمند محلی دفتر نمایندگی ایران در نیویورک بودید که هنوز عضو رسمی وزارت خارجه نیز نشده بودید. آیا می توان باور کرد که روسها یک هیئت رسمی را به ایران بفرستند تا در یک ملاقات رسمی با مقامات ایرانی یک خبر دروغ بدهند تا یک کارمند محلی ما در نیویورک را خراب کنند؟!
ثانیاً، این اظهارات چه ربطی به مطالب هیئت روسی دارد؟! شما مدعی هستید که نماینده روسیه به شما گفته که قصد مقاومت در برابر آمریکا را ندارند؛ اما هیئت رسمی سرویس اطلاعاتی روسیه این ادعای شما را تکذیب کرده و خلاف آن را گفته است. باید ادعای بدون سند شما را باور کرد یا اظهارات یک هیئت رسمی در یک ملاقات رسمی را؟!
ثالثاً، آیا شما می توانید حتی یک مورد مصداق برای این ادعای خود ذکر کنید که یک سرویس اطلاعاتی خارجی عکس یک سفیر ما را با یک خانم خارجی مونتاژ و جعل کرده و از آن برای نابود کردن آینده او استفاده کرده باشد؟!
رابعاً، این ادعا که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل با مشورت با امام خمینی انجام شده است، نمی تواند صحت داشته باشد. زیرا مواضع علنی و قاطع امام خمینی در آن دوره، عکس این مطلب را نشان می دهد. پنهان کردن خبر این پذیرش از امام خمینی و مردم ایران، نشان دهنده عدم صحت این ادعا می باشد.
محتشمی پور: ظریف، آمریکایی است؛ نباید برود!
ظریف در جای دیگر به نکته حساسی اشاره می کند. وی می گوید: «بعدها که آقای [جعفر] محلاتی را به کشور بازگرداندند، آقای ولایتی تصمیم گرفت که من را به عنوان سرپرست نمایندگی [نیویورک] بفرستد. اما آقای محتشمی پور که در آن زمان وزیر کشور بودند، با رفتن بنده مخالفت کردند. ایشان در هیئت دولت گفته بود که این فرد آمریکایی است و نمی تواند برود».22
دقت کنید که آقای محتشمی پور وزیر کشور دولت میرحسین موسوی، در سال 1367 می گوید که آقای ظریف آمریکایی است. به راستی سوابق ظریف چه بوده که منجر به چنین امری شده است؟
طبق آنچه ظریف در کتاب خاطراتش بیان کرده، وی در یک خانواده مرفه و ثروتمند بزرگ شده و در دوران تحصیل در دبستان و دبیرستان تحت تأثیر جریان انحرافی انجمن حجتیه قرار داشته، در جلساتی نیز که در منزل سرکرده انجمن حجتیه ـ شیخ محمود حلبی ـ تشکیل می شده، شرکت می کرده است.23
وی در مورد پدرش می گوید: فکر می کنم در طول 25 سالی که با پدرم بودم، نماز شب او ترک نشد. اما در عین حال از قبل از انقلاب تا زمانی که فوت کرد، بسیار مخالف انقلابیون و جمهوری اسلامی بود.24
ظریف در دی ماه 1355 در سن 17 سالگی و در حالی که هنوز دو سال از دوره دبیرستان وی باقی مانده بود، از کشور خارج شد و به آمریکا رفت. گرفتن پاسپورت و اخذ ویزای آمریکا، توسط یکی از دوستان پدرش که همکار ساواک بود، انجام گرفت! البته جناب ظریف از ذکر نام این دوست پدرش خودداری می کند تا مشخص نشود که این ارتباط تا کجای ساواک امتداد داشته است! این همکار ساواک از آنچنان نفوذی برخوردار بوده که ظرف دو سه روز ویزای آمریکا را برای وی می گیرد!25
سفر به آمریکا با درخواست و اصرار خود ظریف انجام می گیرد. در آن دوران عموی وی نیز در نیویورک زندگی می کرد و یکی از اقوام مادرش نیز ساکن آمریکا بود.26
ظریف در جای دیگر می گوید: «پس از مسئله گروگان گیری [سفارت آمریکا در سال 1358]، به دستور آقای کارتر ایرانی ها را دستگیر و ویزایشان را باطل می کردند. بنا بر این امکان بازگشت به ایران برای هیچ کس وجود نداشت. بنده قبل از این اتفاق، ازدواج کرده بودم و با همسرم دوران بسیار سختی را می گذراندیم... بنده قبل از انقلاب ویزای کثیرالمسافرت گرفته بودم لذا مشکلی برای [آمدن به ایران و] بازگشت به آمریکا نداشتم. همسرم پاسپورت و ویزای آمریکا نداشت... [هنگامی که در آمریکا بودم] به همسرم نامه نوشتم و در نهایت، ایشان با اصرار بنده به کنسولگری سفارت آمریکا در تهران رفته و نوبت گرفتند. متأسفانه ایشان در نوبت هزارم قرار گرفت که به این ترتیب گرفتن ویزا حداقل دو سال طول می کشید. بنده در مسیر آمریکا با شخصی که می گفت سفارت آمریکا در دانمارک به راحتی ویزا می دهد آشنا شده بودم. [اواخر مهر 1358] از همسرم خواستم که به دانمارک بیاید تا من نیز از سانفرانسیسکو به او بپیوندم. گرفتن ویزا در آنجا فقط یک روز طول کشید و از آنجا به اتفاق هم به سانفرانسیسکو رفتیم».27
البته جناب ظریف باز هم اسم این فردی که مثلاً در مسیر آمریکا به طور اتفاقی! با او آشنا شده را نمی گوید. آیا هیچ یک از آن هزار نفری که برای گرفتن ویزا به کنسولگری آمریکا در تهران مراجعه کرده بودند، اطلاع نداشتند که سفارت آمریکا در دانمارک یک روزه ویزا می دهد؟! یا این خدمات ویژه فقط به کسانی داده می شد که از جاهای خاصی سفارش شده بودند؟!
طبق یک سند دفتر وابسته دفاعی آمریکا در تهران به تاریخ 18 سپتامبر 1979 (27 شهریور 1358) که دارای طبقه بندی «خیلی محرمانه» می باشد، سفارت آمریکا در ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از حربه صدور ویزا، برای کسب اطلاعات محرمانه استفاده می کرده و از اعطای ویزا به اشخاص متفرقه خودداری می کرده است.28
لذا آیا می توان باور کرد که در آن شرایط، کسی به صورت عادی و بدون هیچ سفارشی به سفارت آمریکا در دانمارک مراجعه کند و یک روزه ویزای آمریکا را دریافت کند؟!
ظریف در بخش دیگری از خاطراتش می گوید: «آمریکا به طبس حمله کرد و پس از آن آقای کارتر روابط را قطع کرد و در نتیجه کنسولگری ما [در سانفرانسیسکو] نیز باید به کار خود خاتمه می داد. در آن زمان کسی که با کنسولگری رابطه داشت اما دیپلمات نبود بنده بودم. سایر افراد، یا کارمند قدیمی کنسولگری بودند و یا از اعضای انجمن اسلامی که دیپلمات شده بودند. متأسفانه پس از قطع شدن روابط، آقای خرم و سایر کارمندان رسمی را که دیپلمات بودند اخراج کردند. به این ترتیب بنده مسئول کنسولگری شدم».
وی در جای دیگر در این باره می گوید: «ظرف 48 ساعت کارمندان کنسولگری ها و همچنین سفارت ما، آمریکا را ترک کردند. از بد حادثه چون در کنسولگری سانفرانسیسکو به صورت افتخاری کار می کردم، اخراج نشدم».29
جناب آقای ظریف! چگونه است که افرادی را که پاسپورت سیاسی و مصونیت دیپلماتیک داشتند را نیز از آمریکا اخراج کردند اما جنابعالی که نه پاسپورت سیاسی داشتید و نه مصونیت دیپلماتیک ـ و به این خاطر بسیار را حت تر می توانستند شما را نیز اخراج کنند ـ در آنجا نگه داشتند؟! آیا این صرفاً یک حادثه تصادفی بوده یا یک نقشه از قبل طراحی شده؟!
اعتراف تلویحی هاشمی به پذیرش قطعنامه در اسفند 66
دکتر ولایتی در بخش دیگری از کتاب خود، به تسلیم یادداشت ایران به رئیس شورای امنیت مبنی بر پذیرش قطعنامه 598، چنین اشاره کرده است:
«در تاریخ سوم مارس 1988 [13 اسفند 1366]، آقای محلاتی سفیر و نماینده دائمی جمهوری اسلامی ایران، در ملاقات با رئیس وقت شورای امنیت (نماینده یوگسلاوی) یادداشتی به او تسلیم کرد که در آن از جمله آمده بود: شما از انعطاف ما در خصوص اجرای قطعنامه 598 مطلع هستید. نامه اخیر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به دبیرکل، آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای اجرای قطعنامه 598 و پذیرش آن اعلان می کند.»30
نماینده ایران در سازمان ملل (محمد جعفر محلاتی) در اسفند 66 در گفت و گو با دبیرکل سازمان ملل گفته بود:
«قطعنامه 598 درخواست پذیرش رسمی از طرفین ندارد و قطعنامه فقط به اجرای مفاد خود عنایت دارد و جمهوری اسلامی قبول نموده است که بر اساس طرح دبیرکل، قطعنامه اجرا گردد.»31
شبکه تلویزیونی ای. بی. سی آمریکا نیز در اسفند ماه 66 به نقل از منابع دیپلماتیک، خبر پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران را چنین اعلان می کند: «سفیر ایران در سازمان ملل، روز سوم مارس 1988 [13 اسفند 1366] با تسلیم یادداشتی به رئیس شورای امنیت اعلام نمود که ایران قطعنامه 598 درباره آتش بس میان ایران و رژیم بعث، عقب نشینی نیروهای طرفین به مرزهای بین المللی، تبادل اسرا و تشکیل کمیسیونی جهت شناسایی آغازگر جنگ را پذیرفته است و خاویر پرز دکوئیار را برای ترتیب دادن آن به منطقه دعوت کرد.»32
اوایل سال 1367، در شرایطی که ایران عملیات والفجر 10 را در منطقه عمومی حلبچه انجام داد، محلاتی سفیر ایران در سازمان ملل، پس از بازگشت از نیویورک، در نامه ای به معاونت سیاسی نخست وزیر نوشت:
«نفس قبول قطعنامه 598 از نظر حقوقی و اجرایی، با موضع جمهوری اسلامی نسبت به آمادگی برای اجرای قطعنامه هیچ تفاوتی ندارد.»33
آقای هاشمی نیز طی مصاحبه ای در تیر ماه 1390 می گوید: «سیاست ما این بود که حدود هفت هشت ماه، قطعنامه را نه رد کنیم و نه بپذیریم. به این ترتیب آنقدر چانه زدیم تا بالاخره خواسته های ما تأمین شد. وقتی هم که خواسته های ما تأمین شد، رفتیم و با امام صحبت کردیم و امام هم با قبول قطعنامه موافقت کردند.»34
طبق اظهار خود آقای رفسنجانی، حدود هفت هشت ماه بعد از تصویب قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل و بعد از چانه زنی های بسیار، خواسته های ایران تأمین شده و ایشان با قطعنامه موافقت کرده است. هفت هشت ماه بعد از تیر ماه 1366، می شود اسفند 1366. یعنی همان زمانی که نماینده ایران در سازمان ملل با تسلیم یادداشتی به رئیس شورای امنیت، موافقت ایران با قطعنامه 598 را به سازمان ملل اعلام کرده است. یعنی جناب رفسنجانی به طور غیر مستقیم ماجرای پذیرش قطعنامه در اسفند ماه 66 را تأیید می کند! البته ایشان با یک مغالطه می خواهد ماجرای 13 اسفند 66 را به 23 تیر 67 بچسباند تا وانمود سازد که منظور وی همان تیر ماه است! در صورتی که تیر 67 تا تیر 66 یک سال فاصله دارد، نه هفت هشت ماه!
آیا جناب آقای رفسنجانی باز هم پذیرش قطعنامه در سال 66 را تکذیب می کند؟!
حال باید سؤال کرد در حالی که شورای امنیت سازمان ملل هیچ گونه تغییری در مفاد قطعنامه 598 نداده و همان گونه که در تاریخ 29 تیر 66 تصویب شده بود، آن را به اجرا گذاشتند؛ کدام خواسته ایران را تأمین کردند؟!
جناب آقای هاشمی رفسنجانی! مگر جنابعالی در جلسه 18 شهریور 66 سران قوا نگفته بودید که اگر شورای امنیت، عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی کند، ما حاضریم تا زمان تشکیل دادگاه، با آتش بس موافقت کنیم؟! آیا در اسفند ماه 66، شورای امنیت سازمان ملل، عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی کرده بود که شما با قطعنامه 598 موافقت کردید؟! شما خودتان به خوبی می دانید که شورای امنیت سازمان ملل نه در سال 1366 و نه پس از آن، هیچ گاه عراق را به عنوان آغازگر جنگ علیه ایران اعلام نکرد.35
خوب است بدانید که خاویر پرز دکوئیار دبیرکل سازمان ملل در زمان جنگ، طی مصاحبه ای که در تاریخ نهم ژولای 2004 با رادیو بی.بی.سی انجام می دهد، اظهار می دارد: «شورای امنیت سازمان ملل متحد با وجود اینکه موضوع تهاجم عراق به ایران را پذیرفته بود، اما هیچ گاه عراق را به عنوان متجاوز معرفی نکرد. اشتباه سازمان ملل متحد در مورد جنگ ایران و عراق این بود که هیچ گاه مجازاتی برای متجاوز و آغاز کننده این جنگ مشخص نکرد.»36
جناب هاشمی! پس چرا با اجرای قطعنامه 598 در اسفند ماه 66 موافقت کردید؟ آیا جنابعالی نمی دانستید که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اعلام جنگ و یا پذیرش صلح، فقط در حیطه اختیارات رهبری نظام می باشد؟ چرا این کار را مخفیانه و بدون اطلاع امام خمینی انجام دادید؟ چرا خبر آن را سانسور کردید و اجازه پخش آن را در رسانه های گروهی داخل کشور ندادید؟ چرا پس از گذشت 26 سال از پایان جنگ، همچنان از این که خانواده های شهدا و جانبازان و رزمندگان از این اقدام شما مطلع گردند، در بیم و هراس بسر می برید و با تناقض گویی، آن را تکذیب می کنید؟!
«مسئولان اصلی» چه کسانی بودند؟!
محسن رضایی در کتاب «جنگ به روایت فرمانده» می گوید: «مسئولان اصلی کشور در جلسات خصوصی، قطعنامه را تصویب کرده بودند و معتقد بودند این بهترین قطعنامه است و ما باید به دنبال پذیرش آن باشیم. فقط بحثی که داشتند این بود که دو یا سه بند آن باید جا به جا شود. مثلاً کمیته تعیین متجاوز جلوتر بیاید.»37
البته باید دید که منظور آقای محسن رضایی از «مسئولان اصلی کشور» چه کسانی هستند؟ چون از اظهارات آیت الله موسوی اردبیلی ( رئیس قوه قضاییه ) در نماز جمعه مورخ 14 اسفند 1366 برمی آید که ایشان از دیپلماسی پنهانی که جناب رفسنجانی در پشت صحنه هدایت آن را در دست دارد، بی اطلاع است. ایشان اظهار می دارد:
«آنها جنگ شهرها، جنگ خلیج فارس و جنگ تحمیلی را به ما تحمیل کردند، اما هرگز نخواهند توانست صلح تحمیلی را به ما تحمیل کنند.»38
رئیس جمهور وقت ـ حضرت آیت الله خامنه ای ـ نیز طی مصاحبه ای در تاریخ دهم اسفند خطاب به سازمان ملل و شورای امنیت، اظهار داشتند: «ما در مقابل هیچ نوع فشار و اعمال قدرتی از سوی آمریکا و متحدین او در ناتو تسلیم نخواهیم شد و اگر فکر می کنند می توانند خللی در اراده راسخ ملت ما در جهت دفاع مشروع خویش ایجاد نمایند، در اشتباه می باشند زیرا ما دشمن متجاوز را منکوب خواهیم کرد... گام اول در جهت پایان بخشیدن جنگ، اعلام متجاوز بودن رژیم عراق است؛ در غیر این صورت هر نوع راه حل سیاسی به کلی مسدود خواهد شد و تنها راه حل برای خاتمه جنگ تحمیلی، راه حل نظامی خواهد بود».39
ایشان همچنین در نماز جمعه 5 فروردین 1367 تأکید کرده بودند: «ملت، دولت و مسئولان کشور ما تحمیلاتی که از سوی مجامع بین المللی می خواهند به ملت مظلوم ایران اسلامی شود را به هیچ وجه قبول نخواهند کرد.»40
ادامه دارد....
پی نوشت ها
1. راز قطعنامه. پیشین، ص262
2. سایت اطلاع رسانی تابناک. 5 مهر1388
3. سایت ساجد. 21 شهریور 1385. به نقل از سایت بازتاب. 27 تیر1385
4. سایت سلمان فارسی. 31 خرداد1390
5. روند جنگ ایران و عراق. جلد دوم. پیشین، ص372
6. دفاع و سیاست. پیشین، ص265
7. تکاپوی جهانی برای توقف جنگ. پیشین، ص147
8. همان. ص250
9. همان. ص309
10. پایان جنگ. پیشین، ص156
11. همان. ص156
12. تکاپوی جهانی برای توقف جنگ. پیشین، ص590
13. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران. پیشین، ص246
14. همان. ص267
15. درودیان. پایان جنگ. پیشین، ص158
همچنین رک. به: منوچهر پارسا دوست.» ما و عراق: از گذشته دور تا امروز». تهران: شرکت سهامی انتشار، 1385. ص779
و نیز: ایرج همتی و داود صفایی فسخودی.» دیپلماسی ایران و قطعنامه 598». تهران: صفحه جدید، 1393. ص239
16. فرهاد درویشی سه تلانی.» تجزیه و تحلیل استراتژی نظامی عراق در جنگ با جمهوری اسلامی ایران». تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1393. ص147
17. محمد مهدی راجی.» آقای سفیر: گفت و گو با محمد جواد ظریف سفیر پیشین ایران در سازمان ملل متحد». تهران: نشر نی، 1392. ص81
18. همان. ص82
همچنین رک. به: دیپلماسی ایران و قطعنامه 598. پیشین، ص240
19. همان. ص79
20. همان. ص85
21. همان. ص86
22. همان. ص84
23. همان. ص21
24. همان. ص19
25. همان. ص16
26. همان. ص22
27. همان. ص28 و 30
28. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام.» اسناد لانه جاسوسی. جلد( 6-1)». تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1368. ص87-86
29. آقای سفیر. پیشین، ص32 و 71
30. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران. پیشین، ص268
همچنین رک. به: دیپلماسی ایران و قطعنامه 598. پیشین، ص240
31. محمد درودیان. پایان جنگ. پیشین، ص157
32. همان. ص158
هم چنین رک. به: دفاع و سیاست. پیشین، ص508
33. همان. ص159
34. سایت اطلاع رسانی جام جم آنلاین. 27 تیر 1390
35. علی رضا خداقلی پور.» نگاهی اجمالی به قطع نامه های شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق». فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق. بهار 1382. ص73
36. سایت بی.بی.سی فارسی. 9 ژولای 2004 (18 تیر1383)
جالب است که آقای هاشمی هیچ گاه دست از تحریف حقایق برنمی دارد و باز هم در سال 91 بدون ارائه هیچ گونه سندی، طی سخنانی می گوید: حرف حق را در بالاترین مجمع جهانی ثبت کردیم و رسماً شورای امنیت، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرد.
سایت اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی. 9 مهر1393
37. جنگ به روایت فرمانده. ص216
38. روزنامه جمهوری اسلامی. 15 اسفند1366
39. روزنامه جمهوری اسلامی. 11 اسفند1366
40. چهار ساله دوم؛ گزارشی از دومین دوره ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای. پیشین، ص749
http://www.9day.ir/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=10586
- ۹۳/۱۲/۰۱