ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند ....

  • ۰
  • ۰

 خاطرات سال 1370 اقای هاشمی تحت عنوان سازندگی و شکوفایی را چند روزی است خوانده ام. در خاطرات این سال به روشنی سیر تبدیل اقازاده ها به شاهزاده ها مشخص است. سفرهای خارجی، فرستادن والاحضرت ها به عنوان نماینده ویژه به سایر کشورها. شروع این روند تقریبا دوسال پس از عروج امام و پایان جنگ شروع شده است. وای به حال سالهای بعد برسد. در اینجا فقط گوشه ای از این قدرت نمایی والاحضرت ها وعلیاحضرت ها، شاهپورها و شاهدختها را بخوانید:


 8فروردین: محسن و مهدی به همراه تیم وزارت نفت، برای بررسی وضعیت صنعت نفت و چاه های نفت کویت که در حال سوختن بود و فرایند کمک رسانی و بازسازی و همچنین نحوه خاموش کردن چاه ها، به کویت رفته اند.


15فروردین: یاسر از مدینه تلفن کرد. از سفر عمره اظهار رضایت کرد.

 16فروردین: یاسر از عربستان رسید. شرحی از سفرش داد. شناخته شده بود و با فهد شاه عربستان ملاقات داشته است.


26فروردین: محسن برای سفربه کره جنوبی جهت بازدید از صنایع سنگین و واگن سازی امد ،مذاکره کردیم.


28فروردین: برای پرواز به سوی استان فارس به فرودگاه رفتیم. عفت، فاطی، مهدی ، فرشته ها و بچه ها و بعضی از بستگان هم بودند.


3اردیبهشت: محسن امد. گزارش سفربه کره جنوبی را داد؛ تحت تاثیر صنایع کره قرارگرفته است.


 7اردیبهشت: عازم سفر به سوریه هستیم... عفت، فاطی، سعید لاهوتی، فرشته ونوه ها همراه مان بودند. یاسر، مهدی، اعظم و محسن نیامدند.


27 اردیبهشت: محسن امد و گزارشی از سفر به پاکستان به همراه وزیر نفت داد.


14خرداد: ساعت ده صبح باهلی کوپتر به مرقد امام رفتیم. عفت هم امد... فائزه به شمال رفته، محسن هم به سوی شمال رفته بود که به خاطر شلوغی جاده برگشته است.


23خرداد: ظهر عفت و فاطی و یاسر و سارا و علی امدند. ناهار را با من خوردند و از انجا برای سفر به لیبی، عازم فرودگاه بودند. در همان لحظه، ساعت دو بعد از ظهر خوابم برد. وقتی که بیدار شدم نبودند؛ دلگیر شدم.


29خرداد: ساعت هفت و نیم صبح به فرودگاه مهراباد رسیدیم. مهدی و یاسر هم با من بودند... به سوی نوشهر پرواز کردیم.


تیر:محسن آمد. گزارش سفر به شوروی را داد. از عدم انسجام شوروی ... و عدم استقبال خوب از هیات و وزیر نفت و بهتر بودن وضع چکسلواکی گفت.


18 تیر: یاسر سر میز صبحانه، شرح سفرش به جزایر کومور، موریس و ماداگاسکار را داد.


30 تیر: با هلی کوپتر به سد لتیان امدیم. بچه ها هم تا ظهر کم کم رسیدند... هوای خوبی دارد. همراه بچه ها، خواستم اسکی روی اب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم امادگی برای چنین ورزشی ندارد؛... یک نفر چینی پیش بینی کرده است که ساعت هشت امروز، زلزله ای به قدرت 6/8 ریشتر در تهران روی خواهد داد. به همین خاطر بسیاری از مردم تهران سفرکرده و یا از خانه بیرون رفته اند. آمدن ما به لتیان هم بی ارتباط با این نیست؛ اگر چه خودم اصلا قبول ندارم؛ فقط به خاطر بچه ها امدم.


حدودساعت هشت، بیرون از ساختمان و در تراس کنار باغچه نشسته بودیم. همان لحظه از دفتر، تلفنی خبر دادند که دولت چین، رسما اعتبار این پیش بینی را منکر شده و گفته است که ما چنین دانشمندی نداریم.


طبق تحقیق سفارت خودمان، او یک کارگر کارخانه چین است و تعادل ندارد.


15مرداد: عصر به خانه آمدم. فائزه از کره شمالی برگشته و راضی است. با اقای کیم ایل سونگ، رهبر کره شمالی ملاقات کرده و او ضیافت نهار به هیات ایرانی داده است.


25 مرداد: محسن آمد درباره سفر به کشورهای جنوب خلیج فارس سئوال کرد. همراه اقای اقازاده، وزیر نفت، پیام من را برای سران این کشورها می برند.


9شهریور: مهدی از سفر استرالیا وزلاندنو آمد و گزارشی از سفر داد.


11مهر: به سوی دشت مغان پرواز کردیم. چند نفر از وزیران، معاونان و نمایندگان و مهدی، عفت، فاطی و فرشته همراه بودند.


17اذر: ساعت هفت و ربع صبح، همراه عفت و یاسر و فاطی و علی و سید علی مرعشی و خانم عباسی به سوی فرودگاه حرکت کردیم... ساعت هشت و نیم صبح به سوی داکار پرواز کردیم.


20 اذر: عفت امروز نهار هم مهمان خانم رییس جمهور سنگال بود... از مسجد شیعیان بازدید کرده که نامرتب و کثیف دیده و بازار سنگال را هم کثف دیده است. فاطی و فائزه هم از بازار صنایع بازدید کرده بودند و فائزه از یک مدرسه ورزشی و یاسر هم در سفر طوبی با من بود.


23: آقای بشیر رییس جمهور سودان تقریبا از هیات جدا نمی شود. اقامتگاه، کنار منزل شخصی اوست. فائزه و یاسر امروز به مکه رفتند.


6دی: فائزه به مشهد رفته بود. یاسر هم برای اسکی به دیزین رفته است.


26دی: برای استراحت به محل سد لتیان رفتیم. مغرب رسیدیم و تا اخر شب، بعضی از بچه ها هم رسیدند. عفت و اقدس خانم، خواهرش قبل از من رسیده بودند.


27دی: دو سه ساعت در محوطه باز جلوی ساختمان { در سد لتیان}، با بچه ها بابرف، بهمن های بزرگ درست کردیم و تا لب سد غلطاندیم.


29 اسفند: فاطی از باکو در آذ

ربایجان شوروی، تلفنی تماس گرفت.


30اسفند: فاطی و بچه هایش در اذربایجان هستند. فائزه هم به کیش رفته است... با فرشته و مهدی، تلفنی صحبت کردم، از وضع شان در استرالیا راضی اند!!


http://www.afsaran.ir/link/905865

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی