ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند ....

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

1) دوازده سال است این حرف‌های تکراری را می‌زنند. ما از شنیدنش خسته شده‌ایم ولی این‌ها از گفتنش خسته نمی‌شوند. دوازده سال کم نیست. می‌گویند احمدی‌نژاد «تیم» ندارد. «طرفدار» هم ندارد. حتی اصلا به کار جمعی باور ندارد. خودخواه است و غیر از خودش را قبول ندارد. دروغگو، دیکتاتور و عوامفریب است. معنای کار سیاسی را نمی‌فهمد. تندرو و افراطی است. زشت است. قدش کوتاه است. کشور را به سمت جنگ می‌برد و صدها بهانه دیگر. بعد هم که مورد اعتماد مردم قرار گرفت و به عنوان رئیس‌جهور انتخاب شد گفتند مردم از «لج» هاشمی به او رای دادند. بعد دیدند این که خیلی بد است گفتند همان 84 هم «تقلب» شده بود و فلانی بی‌عرضه بود که نتوانست کاری کند. احمدی‌نژاد که دولت را تحویل گرفت شروع کردند به ناکارآمد جلوه دادن دولت و غیرکارشناسی دانستن همه تصمیمات آن. انگار تا دیروز مسئولان همه «فول کارآمد» و «فول کارا» بودند و بدون کارشناسی دقیق در کشور حتی آب هم خورده نمی‌شد! دیدند مردم همه جا دور این آدم جمع می‌شوند با شور و اشتیاق از او حمایت می‌کنند، دلشان از مردم پر بود. گفتند سفر استانی و سهام عدالت و یارانه «گداپروری» است. یعنی ای مردم شما که دور او جمع شده‌اید یک مشت گدا و گشنه هستید. شما به خاطر «سیب‌زمینی» به او رای دادید. 

2) 88 یک انتخابات ساده نبود. سپاه مخالفان در اوج انسجام و آمادگی بود. پول‌ها، امکانات و فکرها در بهترین حالت تجمیع شده بودند و یک اتاق فکر رسانه‌ای حرفه‌ای و باتجربه این جنگ تمام عیار را با ده‌ها و صدها سایت و روزنامه و شبکه‌های اجتماعی پشتیبانی می‌کرد. ضربه 88 سنگین‌تر بود. دوباره ادعای «تقلب» کردند که توهم محض بود. زدند زیر میز بازی. غرورشان اجازه نمی‌داد توهمات را دور بریزند. خواستند واقعیت را عوض کنند، نتوانستند. مردم مشت محکمی بر دهان یاوه‌گویان زدند.

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

موعظه طبیعت

شیران وطن رفتند، ای غنچه چرا خوابی

می در بغل ساقی ماهی شده در آبی


یا همره عیاشان، یا در صف طراران

ظاهر زپی حلیت، چون هیئت عیاران


ماری بنظر آدم، نیشی بزند هر دم

عالم چو بخواهد زر، ویرانه کند عالم


ای خاطی سرگردان، روز از همه گردان

بر تن زره ایمان، رو در قدم مردان


شاهان سعادت بین، پایان حکایت بین

در مستی و در غوغا، این جور و جنایت بین


کو دعوی دیرینت، کو سفره رنگینت؟

بعد از نفس آخر، کو جامه زرینت؟


والله نمی گویم، آن را که کنون جویم

آن گمشده خود را از آن دلبر مه رویم


هرگز نشوی عاقل، بی آنکه شوی با دل

ور راه خدا خواهی، یک لحظه شوی عاقل


یا توبه کن از کرده، یا باش پس پرده

یا عبد خداوندی، یا بهر دلت برده


شهید امیرحسین پورگل

1365/11/11



  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰


دوش بر گلشن پاک عاشقان می رفتم

از هجر دعای سوزمندان گفتم


برخاست صفیری زشهیدان خدا

لبخند بزن که گنج پنهان جستم


شهید امیرحسین پورگل

1365/12/24

********************


سلام ما بر یاران با باد

به قرعه صفای محبان افتاد


که ای دریده پرده بیداد

"ان ربک لباالمرصاد"


شهید امیرحسین پورگل

1365/12/24

*******************


فرقست میان عامل و بیننده

در عرش نوشته با خط پاینده


در عدل الهی نبود این قانون

ناکرده چو کرده، کرده چو ناکرده


شهید امیرحسین پورگل

1365/12/23

********************


اگر خواهی سعادت در جوانی

اگر خواهی فلاح و رستگاری


اگر خواهی که باشی جاودانی

دیانت پیشه کن تا میتوانی


شهید امیرحسین پورگل

1365/12/24


  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

آدم نیست

آن که غافل شد زفرمان خدا آدم نیست

آن که خود باخت به دامان هوا آدم نیست


هر که آزادی خود داد به بند شهوات

آن که شده بنده سلطان جفا، آدم نیست


هر که خود عرضه نمایاند به هر نامحرم

آن که بگشود همی خان حیا، آدم نیست


آن که خود دید و دگر هیچ ندید از مستی

آن که تسلیم شد از شن پیکان بلا، آدم نیست


آن که عقبی بفروشد به چنین دنیایی

آن که افسار خودش داد به دربان قضا آدم نیست


آن که جام خوش حکمت بشکست

آن که پرپر بنماید گل خندان صفا آدم نیست


شهید امیرحسین پورگل

1365/4/18


  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

عاشقان کوی مهدی، آمده فتح دلیران

عارفان نور قرآن، سر شده شام یتیمان


در راه دین جانسپردند، آن فداکاران عاشق

تا بگویند ای غریبان، مژده آید سوی ایران


زائرین آماده باشید، کربلا در انتظار است

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

افسوس

آه که سرمایه عمرم برفت

عمر بصد راه خطاگونه رفت


در گرانقدر کمال و شعور

از صدف جان بدین گونه رفت


بس که برفتم بره حرص و آز

طالع عمرم به فنا گونه رفت


راه زبیراهه نبود از برم

قافله راحل مقصود پریگونه رفت


خوشه ایمان ندرودم ز باغ

میوه ایمان چه خزان گونه رفت

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

عاشق دنیای دون

ای عاشق دنیای دون، وی طالب عیش و جنون

بنگر به اطرافت کنون، بر ساکنان بی سکون


روزی بسر آید جهان، پیدا شود هر بی نشان

ظاهر شود راز نهان، از وصف ما گردد برون


ای فاسق عابد نما، ای جانی همشکل ما

های ای مکبر چون هما، گستاخیت از حد فزون


گاهی خدای عالمی، گاهی فقیر و عالمی

شکرت کجا از سالمی، ای تاجر کالای خون


هر کس رهاند خویش را، ریش رسد درویش را

آخر چه شد تفتیش را، تحت نگاری نیلگون


همسر کنون ترکت کند، کس نیست تا درکت کند

مام از برت حرکت کند، بنگر که گشتی بس زبون


ای شاه شاهان زمین، نتوان پریدن زین کمین

راهی نباشد جز همین، باید که گردی سرنگون


دزدی نباشد چاره ای، ثروت نباشد کاره ای

بیرون شد آواره ای، انا الیه راجعون


1365/12/26

شهید امیرحسین پورگل

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی