ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند ....

  • ۰
  • ۰

سالک طریق وصال

بار دگر عرش به صدا در آمد، از ژرفای کنگره سبک روحان صلای تاثر برآمد، غریق هلهله ملازمان با فریاد گلوله در آمیخت و از فراز کوه های سر به فلک کشیده سرخ نوید ظفر را پویید.

عاشقی دلباخته از تبار شیران شرزه بیشه شجاعت به زمین افتاد، آن برگ خزان که لحظه شمار دیدار بهار مخالف بود با رذالت طوفان شرک درونی شب دوستان عصر شب، بخاک گرم غلطید.

دگر نوای مملو از محبتش بگوش نمی رسد. دگر باره قامت رعنایش را آفتاب تجلی نظاره گر نخواهد بود. افسوس، بسی دریغ که بسوی کوی جانان شتافت و دار فانی را بطرف ماوی باقی ترک گفت. کو آن پیر که در شب چراغ بدستان بدنبال انسان واقعی می گشت، کجاست تا ببیند حسینیان زمان را و این سنگر نشینان بی همتای مخاصم ظلمت و فساد را.

به آرزویش که همانا قرب جانان بود رسید. به خون خود به صفحات شرم آور تاریخ خط سرخ شهادت را رقم زد. جرس بیداری انسانها را کوفت، درید پرده استتار خودکامان جائر را محو کرد و نام نکبت بارشان را از لوح جاودانگی.

آن گوهر در صدف پنهان،

برفته کنون از بردامان، 

زهجر و قربتش تا ابد افغان،

بباد جام دلش تا به حشر جاویدان، 


مرغان سحر بر کربلای ایران اشک می بارند و بدین نمط یاد آن امام بی کفن را یاد آورند. آن مقتدای بی مدعی رفت، چرا که روح سرافرازش را در کالبد مادیش جایی نبود. آن مرغ باغ ملکوت در سرای خاکی دنیا کاری نبود. آن ابر محبت را در شوره زار مادیات نبایست باریدن.


ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کانرا که خبر شد خبری باز نیامد


در راه قرب کردگار جز خلوص و ایمان نمی خرند، جز راد مردان یگانه را نمی برند، جز زهاد اللیل را باده عشق نیم دهند، جز ایثارگران و جان نثاران را متاع خلود نمی بخشند.


در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

روبه صفتان زشک خو را نکشند.


آن عاشق واقعی راست قامت شهید شد. هدفش، راهش زندگیش شهادتش همه و همه در دفتر ایام باقی خواهد ماند.

اگر در رکاب مولایش حسین نبود، اگر نبود در آن زمان که سر از بدن حضرتش جدا کردند، اگر نبود تا از فرزند رسول خدا دفاع کند، اگر نبود تا طومار یزیدیان را در هم پیچد، اگر نبود در آنجا که اهل بیت را به اسارت بردند، در عوض به ندای فرزند حسین لبیک گفت. با خون خود، با نثار جان خود به تمامی عالم نمایاند که پیرو راستین سید الشهداء است. 

 در آن لحظه که بر زمین نشست منادی نغمه بشارت را با شور (سوز) و گذاز به محضرش رسانید که ای عبد خدا، ای سالک طریق وفا، ای شیعه شه کربلا، به آمال خود رسیدی، پس رضای خداوند را طلب نمودی و بتو عطا شد فرمان آن معشوقی که روح پر فتوحت بهر وصالش قرار نداشت. مژده دخول به روضه رضوانت داده

به امید آن که رهرو راهش باشیم و زنده گر نیاتش


ای آنکه رهیده ای دلیرانه ز بند شهوات


بر نفس و وجود و روح پاکت صلوات


( از دست نوشته های شهید والا مقام، امیرحسین پورگل - نثار روح پرفتوحش صلوات)

  • ۹۴/۰۳/۲۹
  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی

دفاع مقدس

شهدا

شهید امیرحسین پورگل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی