ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند ....

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفاع مقدس» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

💠نزدیک اذان صبح بود.توی جلسه هر طرحی برای تصرف تپه می دادیم به نتیجه نمی رسید. 

ابراهیم رفت نزدیک تپه، رو به قبله ایستاد و با صدای بلند اذان گفت.هر چه گفتیم:"نگو! می زننت! " فایده ای نداشت. آخرای اذان بود که تیر به گلویش خورد و او را مجروح کرد. 


💠هوا که روشن شد هیجده عراقی به سمت ما آمدند و تسلیم شدند.فرمانده آن ها هم بود؛ در حین بازجویی گفت:" آن هایی را که نمی خواستند تسلیم شوند، فرستادم عقب؛ پشت تپه هیچ کس نیست".پرسیدم:چرا؟گفت:به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستید .به ما گفته بودند برای اسلام به ایران حمله می کنیم وبا ایرانی ها می جنگیم .باور کنید همه ما شیعه هستیم .ما وقتی می دیدیم فرماندهان عراقی مشروب می خورند واهل نماز نیستندخیلی در جنگیدن با شما تردید کردیم .صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شما راشنیدیم که با صدای رسا وبلنداذان می گفت .تمام بدنم لرزید.وقتی نام امیرالمومنین (ع)را آوردبا خودم گفتم :توبا برادران خودت می جنگی . نکندمثل ماجرای کربلا.........دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد.دقایقی بعد ادامه داد: برای همین تصمیم گرفتم تسلیم شوم وبار گناهانم را سنگین تر نکنم.لذادستوردادم کسی شلیک نکند .هوا هم که روشن شد نیروهایم را جمع کردم وگفتم:من می خواهم تسلیم ایرانی ها شوم هرکس می خواهد با من بیاید.این افرادی هم که با من آمده اند دوستان هم عقیده من هستند بقیه نیروهایم رفتندعقب.البته آن سربازی که به موذن شلیک کردرا هم آوردم.اگر دستور بدهید او را می کُشم .حالا خواهش می کنم بگو موذن زنده است یا نه !؟ مثل آدم های گیج و منگ به حرف های فرمانده عراقی گوش می کردم .هیچ حرفی نمی توانستم بزنم،بعداز مدتی سکوت گفتم :آره زنده است .با هم از سنگر خارج شدیم رفتیم پیش ابراهیم که داخل یکی از سنگرها خوابیده بود.

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۱
  • ۰

یکی از نکات جالب‌ توجه در زندگی این سید شهید، توجه خاص او به امور معنوی بود. مواردی که شاید به نظرساده آید اما تقید او و حتی تعیین مجازات در صورت عدم انجام آن نشانگر باور قلبی و یقین این جانباز شهید به اعتقاداتش بود.

در ادامه به مرور دست‌نوشته‌هایی از او می‌پردازیم که قوانین ده‌گانه شهید علمدار اشاره دارد. باشد که به گوشه‌ای از معرفت شهدا دست‌ یابیم.


شهید علمدار

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

فراغ یاران....

اکنون در فراغ یاران دلخسته ام و دلشکته ام با کدامین عزم کنم که میخواهم بیایم ای یاران صبر کنید، صبر، منهم خواهم آمد .

مرا در این دنیای فانی تنها نگذارید ، اکنون تنهای تنهایم و روحم مشتعل عشق دیدار با اوست ، او را بندگی می کنم از آن جهت که به من هستی داد و به او عشق می ورزم از آنکه به من دوستانی اینچنین داد و از او میخواهم که مرا پیش شما آورد .

آری آری چنین است ای برادر روزی مغرور می شدی به مقام و روزی مغرور می شوی به ثروت و آنچه برای تو باقی می ماند این است ، دنیا تورا فریب داده ، دنیا تو را گول زده است ، آری شیطانها از راه بی راهت کردند و در اعماق گمراهی رهنمونت داده اند ، آری برادر بیا و باهم جامه تن را رها کنیم و عزم جزم کنیم که هرگز خلاف نکنیم و هرگز گمراه نشویم و از او هم بخواهیم که اوست مسبب اسباب، اوست مخلق اخلاق ، سخنی دیگر دارم و آن اینست :

در روزگارانی دوست داشتم دکتر شوم ، مهندس شوم ، پولدار شوم و آرزوها داشتم ، اما ، اما عشق سوزاند مرا سوزاندنی عجیب ....


سیدمحمدجعفرهاشمی گلپایگانی ۱۴/۰۴/۱۳۶۵

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

مدتهاست که وجودش را در گستره تاریکی احساس می کنم. بی ریا فروزان است، تاب از کف داده و لی همچنان افروخته است جان خود را. دژ تاریکی با فروغش به تزلزل در آمده ولی ارکان این قلعه هنوز پابرجاست. در کنج آن خلوتکده سیه دلان ظلمت، سرود زوال می خوانند اما فروزش شمع را از این ترانه ها باک نیست. او یادگار دوران کهن است، آنروزها که در مجالس انس، ذکرش بود، هلال قامتش، آرام، آرام خمیده تر می گردد ولی بازهم می تواند منور باشد.

با خود زمزمه کند چه می گوید؟ از گذشته بر باد رفته؟ از خاطرات عصر حکومت روز؟

در کالبد خسته اش سردی رسوخ کرده، پایان افسانه وجودش فرا می رسد. او به خفاشان شب پرست می نگرد، چه بی رحمانه آثار نور را محو می کنند.

به افق چشم می دوزد، در آن درو دستها چه را می جوید؟

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

سالک طریق وصال

بار دگر عرش به صدا در آمد، از ژرفای کنگره سبک روحان صلای تاثر برآمد، غریق هلهله ملازمان با فریاد گلوله در آمیخت و از فراز کوه های سر به فلک کشیده سرخ نوید ظفر را پویید.

عاشقی دلباخته از تبار شیران شرزه بیشه شجاعت به زمین افتاد، آن برگ خزان که لحظه شمار دیدار بهار مخالف بود با رذالت طوفان شرک درونی شب دوستان عصر شب، بخاک گرم غلطید.

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۱
  • ۰

گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریب

گر پدر مرد ، تفنگ پدری هست هنوز

گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند

توی گهواره چوبی پسری هست هنوز

آب گر نیست نترسید ، که در قافلمه مان

دل دریایی و چشمان تری هست هنوز

گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب

که اگر ماتم دیرین پدر سوخته مرجان و جهان را

گر چه " یاران کهن " بیعت دیرینه شکستند ولی

عهد و میثاق پدر چون گره طره یار

بسته بر جان همان دردکشان است هنوز

جان عشاق به راه شهداء در تب و تاب است هنوز

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

مقام معظم رهبری :


در اواخر جنگ به ما اطلاع قطعی دادند که ناوگان دریایی آمریکا در حال حرکت به سمت خلیج فارس است. این خبر خیلی مهمی بود، من هم به آقای هاشمی و به چند نفر دیگر گفتم ، به این نتیجه رسیدیم که باید برویم به امام اطلاع بدهیم.

 به احمد آقا تلفن کردیم و 5-6 نفری رفتیم خدمت امام. در آن جلسه آقای هاشمی، آقای موسوی اردبیلی، من و چند نفر از فرماندهان نظامی حاضر بودیم.

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

دو پلان متفاوت!

پلان اول

«حسین علائی » فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه در خاطرات « عملیّات خیبر» مینویسد که در قرار گاه همراه « اکبر رفسنجانی » بود که « شهید رضا دستواره » از لشگر ۲۷ محمّد رسول اللّه صل اللّه علیه و آله آمد به قرارگاه و گزارش داد که جزیره را نمی توان حفظ کرد؛ تمام نیروها شهید شده اند؛ اجازه عقب نشینی می خواست ولی اکبر رفسنجانی گفت : «خوب شما فرماندهان بروید بجنگید!»

سید رضا دستواره به اکبر رفسنجانی خیره شد و گفت : «این حرف شماست یا امام؟!

اکبر سکوت کرد!!!

شاید شهید دستواره سکوت اکبر را علامت تأیید تلقی کرد٬ سید رضا با انگشت سبابه به روی زمین زد و گفت : « اگر حرف امام است ما فرماندهان می ریم جزیره و بر نمی گردیم و اینچنین بود که خیلی از فرماندهان بی ادعا پرواز کردند و رفتند!


پلان دوم

هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۶۲ می نویسد:

عفت نگران سلامتی « محسن » که در بلژیک است ٬ می باشد و از صبح بارها تماس گرفته؛ بخصوص که چند دانشجوی ایرانی را منافقین ترور کرده اند با سفیرمان در بلژیک تماس گرفتیم تا برای حفاظتش اقدامات لازم را بکند!!!

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی
  • ۰
  • ۰

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران گفت: امام با آن هوشی که داشتند جمله «جام زهر را می‌نوشیم» را درست بکار بردند، یعنی انتخاب کردیم که بنوشیم، یعنی بر ایشان تحمیل نشد که بنوشند.

به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، وی در مصاحبه‌ای صریح با سایت شخصی خود به بیان ناگفته‌هایی از 8 سال دفاع مقدس پرداخت.

متن کامل این مصاحبه در پی می‌آید:

  • سیدعلیرضا هاشمی گلپایگانی